در حالی که دولت مدعی اشتغالزایی چند میلیونی است و محمود احمدی نژاد نیز زمستان گذشته اعلام کرده بود که دولت او توانسته ۶ میلیون شغل ایجاد کند، بررسیهای علمی نشان میدهند میزان خالص اشتغالزایی در دوران احمدینژاد نزدیک به صفر بوده است.
شب گذشته، دکتر مسعود نیلی، یکی از برجسته ترین اقتصاددانان ایران مهمان ویژه برنامه تلویزیونی "پایش" بود که به طور مستقیم از شبکه اول سیما پخش شد. این استاد اقتصاد، به همراه خود، نمودارهایی از وضعیت اقتصادی کشور را آورده بود که غافلگیر کننده ترین و تکان دهنده ترین آن، مربوط به میزان اشتغالزایی در دولت احمدی نژاد و دولت های قبلی بود که به طور زنده بر روی آنتن رفت...
به تازگی محمود احمدینژاد، رئیسجمهور ایران با پذیرش گرانیهای موجود، گفته است: استانداران باید با هماهنگی همه دستگاههای ذیربط و با فعال کردن بازرسیها از افزایش بی رویه بهای کالا جلوگیری کنند. این در حالی است که پیش از این نیز کسان دیگری، از غیر طبیعی بودن تورم موجود در جامعه و طبیعتا دستهای پشت پرده سخن گفته بودند!
به گزارش «تابناک»، پس از این گفته دکتر احمدینژاد، استاندار تهران، چهار دامدار تهرانی را موظف به پرداخت یک و نیم میلیارد تومان جریمه به دلیل گران فروشی کرد. این در حالی است که گویا، پرداخت سطحی و غیر عمیق به علت گرانیهای اخیر، موجب تشدید گرانیها در آینده و وارداتی شدن کامل اقتصاد ایران خواهد شد.
اما بهتر است که رئیسجمهور و استانداران، به جای این برخوردهای سطحی، به بهبود علتهای گرانی و رفع علتهای تورم در کشور متمرکز شود، نه این که با دامداری ـ که با انواع و اقسام هزینهها و حمایت نشدنها و بدتر از آن روبهرو بوده است ـ به مانند متخلف و گناهکار برخورد کند.
در این باره باید گفت، نتیجه رفتار امروز تولیدکنندگان به سیاستهای اقتصادی دولت برمیگردد؛ بنابراین، بهتر است دولت خود در سیاستهای خویش تجدیدنظر کرده و تولیدکنندگان را مقصر گرانی نداند، چرا که دامداران خود با مشکلات گوناگون روبهرو بودهاند و از آنجا که قدرت لازم برای برخورد با آنها را ندارند، بسیاری از دادمداران دست از کار کشیده و دامهای خود را به کشتارگاه فرستادهاند.....
این روزها مهمترین خبری که از تلویزیون ما پخش میشود بحران اقتصادی در کشورهای غربی است. تقریباً روزی نیست که از تظاهرات، تحصن و یا اعتصاب و ورشکستگی در غرب خبری به میان نیاید. صدا و سیمای ما هر روز با آب و تاب به مشکلات مردم مظلوم اروپا و آمریکا میپردازد و چنان برایشان اشک تمساح میریزد که شنوندهی ایرانی تصور میکند یک فاجعهی انسانی مثل فاجعهی سومالی در غرب در حال وقوع است. راستش اولش من فکر میکردم این تبلیغات و سیاه نماییها از غرب در جهت مقابله به مثل رسانهای و پاسخی به شیطنت خبری غربیهاست و در واقع هیچ اتفاق خاصی در غرب نیفتاده است. اما وقتی از چند نفر از دوستان تازه از فرنگ برگشته در مورد اوضاع اروپا سوال کردم، پی بردم که اکثر خبرهای صدا و سیما از بحران اقتصادی غرب درست است و واقعاً مردم اروپا و آمریکا از اوضاع اقتصادی خود ناراضی هستند (البته با کمی چاشنی مبالغه).
ولی سوالی که اینجا پیش میآید این است که اگر واقعاً اوضاع آنها این قدر بحرانی ست، پس چرا آنها هیچ وقت به کشورهای باثباتی مثل کشور ما مهاجرت نمیکنند که حداقل از یارانهی نقدی یا سهام عدالتی برخوردار شوند؟ و چرا این سوال من برای شما این قدر خنده دار است؟ جواب این سوالات مضحک این است که در واقع مفهوم بحران اقتصادی در غرب و ایران متفاوت است. به عنوان مثال، رسیدن به نرخ بی کاری 10 درصدی برای آنها یک فاجعه و برای ما یک آرزوست و یا تورم 9 درصدی برای غربیها یک کابوس و برای مردم و مسئولین ما یک رویای شیرین است. خانوادههای غربی نگران اینترنت پرسرعت خویشند و خانوادههای ایرانی نگران فیش آب و برقشان... اما شاید یک نفر سوال کند که اگر واقعاً وضع ما هم مثل اروپاییها بحرانی ست پس چرا خبری در خیابانها نیست؟ چرا هیچکس تظاهرات یا تحصن نمیکند؟ واقعیت این است که ما سالهاست که در یک بحران اقتصادی نامحسوس زندگی کردهایم و دیگر به زندگی در شرایط بحرانی عادت نمودهایم. از نشانههای آن هم هجوم گاه و بیگاه مردم برای خرید سیم کارت و دلار و سکه است. متأسفانه ما مردم ایران حتی اگر اجازهی اعتراض هم داشته باشیم بیشتر ترجیح میدهیم عزت نفس نشان دهیم و صورتمان را با سیلی سرخ نگه داریم تا اینکه فقر و بی کاری و بیچارگیمان را فریاد کنیم. به خاطر همین بحران نامرئی است که آستانهی تحمل مردم ما در روابط اجتماعیشان این قدر پایین آمده است. مردمانی که ظاهراً آرام و مهربان به نظر میرسند با کوچکترین تنش بیرونی از کوره در میروند؛ کافی ست یک خراش به ماشینمان بیفتد تا خیابان را روی سرمان بگذاریم، کافی ست در استادیوم داور یک اشتباه کند تا تمام خانوادهاش را جلوی چشمش ظاهر کنیم، کافی ست کودکمان چند سوال اضافی بپرسد تا تمام مشکلات یک روز کاری روی سرش آوار کنیم...
قضیهی صدا و سیما و بحران اقتصادی غرب، داستان گفتگوی دو دیگ سیاه است؛ مهم نیست روی کدامشان سیاهتر است، مهم این است که هر دو دیگ سیاه هستند.
من بغض فرو خورده ی هزاران جوان بیکار ایرانی را فریاد خواهم کرد.
اصل 28 قانون اساسی ـ هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است ومخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند.
دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون برایهمه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احرازمشاغل ایجاد نماید.
اصل 29 قانون اساسی ـ برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی،بیکاری، پیری، از کارافتادگی، بیسرپرستی، در راهماندگی، حوادثو سوانح و نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکیبه صورت بیمه و غیره حقی است همگانی.