عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 1 آبان 1391
بازدید : 570
نویسنده : عباس يالقيز

 معلمی به نام دایی

در دبستان معلم پیری داشتیم که همه او را «دایی» صدا می‌زدند و کسی نام اصلی او را نمی‌دانست. در واقع او دایی همه‌ی بچه‌های مدرسه بود. دایی مسئولیت خاصی در مدرسه نداشت. او به نوعی معلم ذخیره محسوب می‌شد، گاهی به ناظم برای حفظ نظم مدرسه کمک می‌کرد و گاهی هم اگر معلمی غیبت داشت به جای آن سر کلاس می‌آمد.

پیرمرد دیگر حوصله‌ی درس دادن نداشت و هر موقع سر کلاس می‌آمد، در حالی که سیگار دود می‌کرد...



:: موضوعات مرتبط: فرهنگ و ادبیات , اجتماعی , جالب و جذاب , ,
:: برچسب‌ها: معلم , دبستان , دایی , دهه شصت , بمباران , خاطره ,

تعداد صفحات : 16
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 16 صفحه بعد


من بغض فرو خورده ی هزاران جوان بیکار ایرانی را فریاد خواهم کرد. اصل 28 قانون اساسی ـ هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است ومخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون برای‌همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احرازمشاغل ایجاد نماید. اصل 29 قانون اساسی ـ برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی‌،بیکاری‌، پیری‌، از کارافتادگی‌، بی‌سرپرستی‌، در راه‌ماندگی‌، حوادث‌و سوانح و نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی‌به صورت بیمه و غیره حقی است همگانی‌.

برای مشخص شدن آمار بیکاران لطفا وضعیت شغلی خود را در اینجا مشخص کنید:

RSS

Powered By
loxblog.Com